يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۴ ق.ظ

چامه از من است . . .
پرده ی اول :
گفتگویمان
گل انداخته بود . در لابلای سخنانم تک بیتی زیبا خواندم بسیار خوشش آمد گل
از گلش شکفت، به اندازه ای خوشش آمده بود که به به و چه چه کنان قلم و
کاغذ خواست تا بنویسد، و آنگاه که فهمید سراینده ی چامه کسی نیست مگر خود
من! سگرمه هایش درهم رفت قلم و کاغذ به کناری نهاد و از نوشتن چامه در
گذشت.
پرده ی دوم :
گفتگویمان گل انداخته بود . در لابلای
سخنانم تک بیتی زیبا خواندم، بسیار خوشش آمد گل از گلش شکفت، به اندازه ای
خوشش آمده بود که به به و چه چه کنان این بار نخست نام سراینده را از من
پرسید، برای اینکه او را بیازمایم به دروغ گفتم:
- از حافظ است
گفت:
خودم گمان می کردم شعری بدین زیبایی از شاعر قَدر قدرتی باید باشد و آنگاه
به به و چه چه کنان قلم و کاغذ خواست و آن را نوشت آنگاه که می خواست نام
سراینده را در زیر چامه بنویسد به او گفتم:
- سروده از من است! نه از حافظ
قلم و کاغذ به کناری نهاد و با خشم گفت: مرا سر کار می گذاری؟؟!
پرده ی سوم :
از
آن به بعد هرگاه که گفتگویمان گل می اندازد و من تک بیت زیبایی چاشنی
سخنانم می کنم . دیگر تلاش می کند خوش آمدنش را از من پنهان کند زیرا می
ترسد که مبادا چامه از من باشد .
#مرتضی_کیوان_هاشمی
@keyvan_hashemi